جدول جو
جدول جو

معنی هزیمت گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

هزیمت گرفتن
(فَ کَ دَ)
شکست خوردن. هزیمت شدن و گریختن:
گرفتند آن شاه را در میان
هزیمت گرفتند ایرانیان.
فردوسی.
چو دیوان بدیدند کردار اوی
هزیمت گرفتند ازکار اوی.
فردوسی.
هزیمت گرفت آن سپاه بزرگ
من از پس خروشان چو شیر سترگ.
فردوسی.
صبر هزیمت گرفت کز صف مژگان او
غمزه کمان درکشید فتنه کمین برگشاد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فَ زَدَ)
گریزان شدن. گریختن: ایشان هزیمت رفتند. (فارسنامۀ ابن بلخی)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
غنیمت یافتن. گرفتن اموال دشمنان. غنم. غنم. غنم. غنمان. غنیمه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) :
ز هر جای چندان غنیمت گرفت
که لشکر همی ماند اندر شگفت.
فردوسی.
، غنیمت شمردن. غنیمت دانستن:
بیا ساقی از ناله پیمانه گیر
چمن را غنیمت چو میخانه گیر.
ملاطغرا (از آنندراج).
- به غنیمت گرفتن، غنیمت شمردن. غنیمت دانستن: سخن وزیر به غنیمت گیر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 685)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مَ زَ دَ)
آرایش یافتن. آراسته و پیراسته شدن:
وین خاک خشک زشت بدو گیرد
چندین هزار زینت و زیب و فر.
ناصرخسرو.
ز نوبهار جهان زینت تمام گرفت
شکوفه روی زمین را به سیم خام گرفت.
صائب (از آنندراج).
رجوع به زینت و دیگر ترکیب های آن شود
لغت نامه دهخدا
پروه گرفتن به دست آوردن رایگانی گرفتن اموال دشمنان غنیمت یافتن، غنیمت شمردن غنیمت دانستن، یا به غنیمت چیزی را. غنیمت شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزیمت یافتن
تصویر هزیمت یافتن
بنگرید به هزیمت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزیمت یافتن
تصویر هزیمت یافتن
((~. تَ))
شکست خوردن، پراکنده شدن
فرهنگ فارسی معین